به گزارش تحلیل ایران ، وقتی اسرائیل یک انبار نفتی را هدف حمله قرار میدهد -آن هم در شرایطی که میداند یک مکان نظامی یا استراتژیک نیست و بیشتر سوخت آن تخلیه شده است – یک سوال جدی مطرح میشود: چرا چنین هدفی انتخاب شده؟
پاسخ را باید در کارکرد روانی این حمله جستوجو کرد، نه صرفاً کارکرد نظامی آن. یک انبار نفتی، بهخاطر ماهیتش، با کمترین برخورد آتش میگیرد و سوختن آن زمانبر، پر از دود و شعلههای مهیب است. نتیجه این اتفاق، تولید تصاویری خارقالعاده، تهدیدآمیز، و بهشدت هیجانبرانگیز
است که بهراحتی در شبکههای اجتماعی و رسانهها دستبهدست میشود. درست مانند یک فیلم اکشن واقعی، اما در دنیای حقیقی. چنین تصاویری میتوانند حس ترس، آشفتگی و درماندگی را در مخاطب تقویت کنند.
ذهن، میدان مهمترین نبردها
در دنیای امروز، نبردها فقط در میدان جنگ رخ نمیدهند؛ بخشی از مهمترین درگیریها در میدان ذهن مخاطبان رقم میخورند. از نگاه علوم شناختی، تصویر بر ذهن انسان تأثیر بسیار عمیقتری از متن یا آمار دارد. تحقیقات متعددی در حوزه روانشناسی شناختی نشان دادهاند که
مغز انسان بهطور طبیعی به اطلاعات بصری واکنش سریعتر، قویتر و احساسیتری نشان میدهد.
به عنوان نمونه، پژوهش معروف «نظریه برتری تصویری» در کتاب قواعد مغز اثبات کرد که انسانها ۶۵٪ محتوای تصویری را پس از سه روز به یاد میآورند، در حالی که این رقم برای محتوای متنی به کمتر از ۱۰٪ میرسد.
از منظر عصبشناسی، تصاویر هیجانی فعالسازی بسیار بیشتری در مناطق احساسی مغز دارند، بهویژه در آمیگدالا، که مسئول پردازش ترس و هیجانات است. یک مطالعه در مجله نوروساینس در سال 2004 نشان داد تصاویری که شامل صحنههای خشونت، انفجار یا آسیب هستند، میتوانند امواج
مغزی مرتبط با ترس را بهطرز چشمگیری فعال کنند.
به بیان سادهتر، تصویری از دود و آتش و سوختن مداوم بنزین میتواند پاسخ اضطرابی درونی را در بیننده فعال کند، حتی اگر در موقعیت فیزیکی امنی قرار داشته باشد.
روانجنگی مدرن: سلاح رسانهای انفجار
در جنگهای نوین، هدف صرفاً نابودی فیزیکی اهداف نیست. بلکه گاه تخریب روانی، سیاسی و رسانهای ارزشمندتر از تخریب فیزیکی است. از نظر راهبردی، حمله به یک انبار بنزین – برخلاف مثلاً یک سایت موشکی که هدفی واقعی ولی پنهان و فاقد ارزش رسانهای تصویری است – این امکان
را فراهم میکند که دهها عکس و فیلم با جلوهای مهیب تولید شود، بیآنکه الزاماً آسیبی جدی به ساختار عملیاتی دشمن وارد شده باشد.
در همین راستا، مطالعهای در مرکز RAND (2016) در رابطه با عملیاتهای روانی تصویری (Visual Psychological Warfare) نشان داد که قدرت اقناع و ترساندن تصویر از گفتار و متن بسیار بیشتر است. این مطالعه تأکید میکند که پلتفرمهایی مثل توییتر و اینستاگرام، بهدلیل
ذات بصری خود، میدان اصلی این نوع عملیاتها هستند.
اثرگذاری رسانهای: تصویر، خوراک بیپایان روایتها
در فضای رسانهای، یک تصویر شعلهور از انبار سوخت، میتواند بهسرعت به هزاران نسخه مختلف از روایتها منجر شود: برخی میگویند این حمله اثبات برتری هوایی اسرائیل است؛ برخی دیگر آن را نشانه حمله کور میدانند؛ عدهای از «فاجعه انسانی قریبالوقوع» هشدار میدهند.
نکته مهم این است: در همه این سناریوها، تصویر انفجار، مرجع اصلی بحث است. رسانهها – آگاهانه یا ناخودآگاه – روایت خود را حول آن میسازند. این تصویر، بهدلیل جلوه بصریاش، بیش از هر آمار یا تحلیل استراتژیکی دیده میشود، باور میشود و به اشتراک گذاشته میشود.
چرا یک انبار نفتی؟ چون سوختش نه فقط نفت، که تصویر است
در نهایت، این قاعده بنیادین علوم شناختی راهبرد پشت چنین اقداماتی را روشن میکند: «دیدن، باور کردن است». وقتی انبار نفتی شعلهور میشود، حتی اگر از نظر نظامی دستاوردی نداشته باشد، از منظر رسانهای و شناختی، دستاوردی عظیم است: سلاحی برای تحریک احساسات، القای
قدرت، و تثبیت روایت مطلوب در ذهن مخاطب.
در عصر جنگهای شناختی و اطلاعاتی، تصویر انفجار از صد موشک پرآوازهتر و از هزار مقاله سیاسی تأثیرگذارتر است. حمله به انبار نفتی، حملهای به سوخترسانی ذهنهاست.