فعالان اقتصادی برای عبور از بحران وارد میدان دیپلماسی غیردولتی شوند

    •••••  ﺳﻪشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴ — ۲۰:۲۵ کد مطلب : 183154/a   

به گزارش تحلیل ایران «ناصر هادیان‌» عضو هیات‌ علمی روابط بین‌الملل دانشگاه تهران و کارشناس مسائل سیاسی و جامعه‌شناسی در نشست «تاب‌آوری در شرایط تعلیق اقتصادی» به واکاوی دلایل شکل‌گیری جنگ اخیر، چرایی توقف آن و مسیرهای احتمالی دیپلماسی آینده پرداخت.

 

وی با تشریح عوامل کلیدی همچون مشکلات داخلی اسرائیل و تصور تضعیف ایران به‌عنوان محرک‌های اصلی جنگ، به دو فرضیه «نفس‌گیری» و «خستگی» برای توضیح توقف درگیری‌ها اشاره کرد و سناریوهای پیش ‌روی ایران از جمله آمادگی برای جنگ منطقه‌ای، توافق حداقلی هسته‌ای و توافق جامع را تشریح کرد.

 

شرایط خاص اسرائیل و تفاوت‌های موجود در داخل آن، حاکمیت اسرائیل را به این جمع‌بندی رساند که بهترین زمان برای آغاز جنگ استچرا جنگ شد؟

 

هادیان‌ در تشریح دلایل آغاز جنگ، به چند عامل محوری اشاره کرد. وی مشکلات داخلی بنیامین نتانیاهو و چالش‌های درونی اسرائیل را از نخستین دلایل برشمرد و گفت: جنگ می‌توانست به کاهش این چالش‌ها و اختلاف‌های داخلی کمک کند. شرایط خاص اسرائیل و تفاوت‌های موجود در داخل آن، حاکمیت اسرائیل را به این جمع‌بندی رساند که بهترین زمان برای آغاز جنگ است.

 

این عضو هیات‌ علمی دانشگاه تهران، تصور ضعیف‌شدن ایران را عامل مهم دیگر این تصمیم‌ دانست و گفت: ادراک موجود در رژیم صهیونیستی این بود که ایران تضعیف شده است. آنها می‌گفتند «ما بازوهایش را قطع کردیم، حزب‌الله رفته، حماس ضربه خورده، حوثی‌ها شرایط خاص خود را در یمن دارند، سوریه به‌هرحال از دست رفته و در موقعیت ضعیفی است و وعده صادق یک و دو هم آن اثری را که می‌بایست بگذارد، نگذاشته است» آنها تصور می‌کردند حالا که توانسته‌اند در ایران، «هنیه» را هدف قرار دهند، ضربات زیادی به ایران وارد کرده‌اند. در مجموع به این نتیجه رسیدند که ایران ضعیف شده است و این بهترین و آخرین شانس برای حمله است، لذا جنگ را آغاز کردند.

 

وی با تأکید بر اینکه جنگ از ابتدا یک فریب یا توطئه نبود، به این نکته اشاره کرد که اسرائیل توانست دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا را قانع به جنگ کند. وی در این رابطه توضیح داد: همیشه آرزویش را داشتند که چنین کاری را بکنند.

 

هادیان افزود: از اواسط مذاکرات، دولت ترامپ به این جمع‌بندی رسید که به اهداف خود نمی‌رسد و اسرائیل توانست ترامپ را متقاعد کند که زمان خوبی برای اقدام است. در ابتدا، تمرکز ترامپ بر غنی‌سازی صفر نبود و فقط می‌گفت ایران بمب نسازد اما با گذشت زمان، او را قانع کردند که برای اینکه ایران بمب نسازد، نباید هیچ غنی‌سازی در ایران انجام شود. ترامپ فردی با ذهنیت ساده است که انتزاعی‌ترین موضوعی را که متوجه می‌شود فقط دلار است.

 

این استاد دانشگاه، رفع تهدید وجودی برای اسرائیل را سومین هدف اصلی جنگ برشمرد و گفت: اسرائیل یا تهدید وجودی را دریافت می‌کرد و می‌خواستند این تهدید را از بین ببرند.

هادیان‌ در ادامه استراتژی‌هایی را که برای رسیدن به این اهداف دنبال می‌شد را تشریح کرد: تغییر نظام، هدف نبود بلکه استراتژی بود. این استراتژی برای دستیابی به اهدافی مانند کاهش توانمندی‌های نظامی و هسته‌ای ایران به کار گرفته شد. استراتژی آنها شامل هدف قرار دادن لانچرها، رادارها، پدافند هوایی، موشک‌ها و کارخانه‌های تولید موشک‌ها بود. این اقدامات در مجموع، با هدف حفظ یا برتری نظامی انجام شد.

 

چرا جنگ متوقف شد؟

 

وی در خصوص دلایل توقف جنگ، دو فرضیه «نفس‌گیری» و «خستگی» را مطرح کرد. وی ابتدا به فرضیه خستگی پرداخت و توضیح داد: این فرضیه می‌گوید دو طرف به اندازه کافی یکدیگر را هدف قرار داده و به هم آسیب زده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که ادامه جنگ هزینه‌های بسیار بالایی دارد. لذا، هر دو به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است «بقیه‌اش را با دیپلماسی جلو برویم» و آنچه قرار است به دست آورند را از طریق دیپلماسی کسب کنند. این فرضیه، دیپلماسی را به‌عنوان راهکاری کارآمد می‌بیند زیرا دو طرف، از ادامه درگیری خسته شده‌اند.

 

از اواسط مذاکرات، دولت ترامپ به این جمع‌بندی رسید که به اهداف خود نمی‌رسد و اسرائیل توانست ترامپ را متقاعد کند که زمان خوبی برای اقدام(حمله) است. در ابتدا، تمرکز ترامپ بر غنی‌سازی صفر نبود و فقط می‌گفت ایران بمب نسازد اما با گذشت زمان، او را قانع کردند که برای اینکه ایران بمب نسازد، نباید هیچ غنی‌سازی در ایران انجام شودهادیان‌ با تأکید بر فرضیه نفس‌گیری به‌عنوان نظر غالب خود، توضیح داد: این فرضیه معتقد است طرفین خسته نشده‌اند، بلکه «آمده‌اند نفس بگیرند تا دوباره شروع کنند». این به معنای آن است که یک طرف می‌رود خلبان‌هایش را استراحت دهد، موشک‌هایش را پر کند، خود را بازآرایی کند و آماده می‌شود تا دوباره حمله کند.

وی افزود: از طرف ما نیز همین‌طور؛ باید ساختار فرماندهی را درست و موشک‌ها را مرتب کنیم و اگر جایی چیزی می‌توانیم به دست آوریم، به دست آوریم تا دوباره جنگ را شروع کنیم. می‌توان شواهد بسیاری برای هر دو فرضیه ارائه داد، اما احتمال فرضیه اولیه یعنی نفس‌گیری بیشتر بوده و به نفعمان است که ما بر اساس فرضیه اول عمل کنیم.

 

چگونه پای آمریکا به جنگ باز شد؟

 

هادیان‌ در ادامه به نقش آمریکا در این میان پرداخت و توضیح داد که چگونه در آمریکا، رئیس جمهوری که جنگ با شعارهای انتخاباتی‌اش در تضاد بود، وارد جنگ شود. وی گفت: به نظر می‌آید که در آمریکا ترامپ این چنین متقاعد شد که با یک حمله‌ برای خود اعتبار بگیرد. حالا اسرائیل نتوانسته آنجاها را آن‌طور که ضرورت دارد، بزند. تو بیا این کار را بکن. چند سال است که برنامه بمباران طراحی کرده‌ای، بیا و بمباران کن. آمریکا سپس برای کسب اعتبار برای این کار در جنگ شریک شد. ترامپ البته اطلاع داده بود که من می‌خواهم چنین کاری را بکنم، شما هم بیایید و جایی را بزنید و بعد هم متوقف می‌شویم و همین اتفاق هم افتاد.

 

این استاد دانشگاه در خصوص چرایی توقف آمریکا در جنگ، توضیح داد: ترامپ هیچ‌وقت نمی‌خواست جنگ را گسترش دهد. وی نگران گسترش جنگ به کل منطقه بود زیرا این امر هم با شعارهایش در پویش‌ انتخاباتی مغایرت داشت و هم منطقه را دچار هرج‌ومرج می‌کرد. بنابراین آمریکا خواهان آتش‌بس شد و این اتفاق افتاد.

 

جنگ منطقه‌ای، ممکن اما نه حتمی

 

هادیان‌ در ادامه، سناریوهای پیش‌روی ایران را بر اساس فرضیات مطرح شده بررسی کرد. او سناریوی نخست را آمادگی برای جنگ منطقه‌ای دانست و گفت: یک سناریو این است که دیپلماسی را کنار بگذاریم و آماده جنگ باشیم. این جنگ، یک جنگ منطقه‌ای است و برخی گروه‌ها واقعاً بر اساس این فرض عمل می‌کنند. برخی به صراحت از این فرضیه دفاع می‌کردند که آماده بستن تنگه هرمز و گسترش جنگ در سطح منطقه باشیم. اما سؤال این است که طرفداران این سناریو، فکر کرده‌اند چه بلایی سر ایران می‌آید؟ و چطور می‌خواهیم کشور را بازسازی کنیم؟

 

وی با تأکید بر اینکه این گروه فرضشان را بر جنگ حتمی گذاشته‌اند، بیان کرد: هرچند احتمال جنگ را اصلاً رد نمی‌کنم و این احتمال وجود دارد اما به هیچ‌وجه آن را حتمی نمی‌دانم.

هادیان‌جزی سناریوی سناریوی دوم را دیپلماسی فعال دانست و گفت این دیپلماسی می‌تواند به سه حالت «توافق حداقلی، توافق همه‌جانبه و دیپلماسی با مشارکت بخش خصوصی» انجام شود.

 

ایران نمی‌تواند مستقیماً با اسرائیل مذاکره کند، پس باید با آمریکا مذاکره کنیم که یک آتش‌بس بین ایران و اسرائیل برقرار شود. پیش‌بینی این است که خواه ناخواه، یک پیمان عدم تجاوز در این آتش‌بس وجود داشته باشد. این اجتناب‌ناپذیر استتوافق حداقلی و تداوم وضعیت تعلیق

 

به گفته این استاد دانشگاه، نخستین حالت احتمالی در دیپلماسی، توافق حداقلی است. وی در توضیح توافق حداقلی گفت: این توافق دوباره فقط بر سر بحث هسته‌ای است.

وی به گزینه‌های مختلف در مورد غنی‌سازی در ایران از جمله تعلیق ۱۰ یا ۵ ساله، یا ادامه غنی‌سازی و سپس توقف پس از تشکیل یک کنسرسیوم در عمان اشاره کرد و گفت: یک پیشنهاد این است که ایران غنی‌سازی را متوقف کند، ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده را در ایران نگه دارد و سپس اورانیوم‌ها را به روسیه بدهد.

هادیان‌ با تأکید بر اینکه این‌بار ایران نمی‌تواند فقط بر مساله هسته‌ای تمرکز کند، گفت: ما باید سر آتش‌بس مذاکره کنیم. چون این توقف جنگ یا وقفه است.

 

وی افزود: برای تبدیل این وقفه به آتش‌بس، احتیاج به مذاکره وجود دارد. ایران نمی‌تواند مستقیماً با اسرائیل مذاکره کند، پس باید با آمریکا مذاکره کنیم که یک آتش‌بس بین ایران و اسرائیل برقرار شود. پیش‌بینی این است که خواه ناخواه، یک پیمان عدم تجاوز در این آتش‌بس وجود داشته باشد. این اجتناب‌ناپذیر است و حتی اگر توافق حداقلی را بپذیریم، این موضوع را در خود دارد.

این استاد دانشگاه به وضعیت کنونی جامعه و تعلیق در کسب‌وکارها نیز اشاره و تأکید کرد: نمی‌توان با این توقف و وضعیت تعلیق زندگی کرد.

 

منافع توافق همه‌جانبه

 

هادیان‌ با بیان اینکه سال‌هاست بر دیپلماسی برای توافق هم‌جانبه تأکید دارد، افزود: پیش از این در مقاله‌ای به تفصیل به سه سؤال «ما چه می‌خواهیم؟ چرا می‌خواهیم؟ و به چه قیمتی می‌خواهیم؟» پاسخ داده‌ام و در آن بر مذاکره مستقیم و همه‌جانبه تأکید کرده‌ام.

 

این استاد دانشگاه، سیاست آمریکا در برابر ایران را «مهار به علاوه تعامل گزینشی» دانست و توضیح داد: سیاست ایران نیز مهار به علاوه تعامل گزینشی و یک ضد مهار به علاوه تعامل گزینشی بوده که این نادرست است زیرا توافق جامع خیلی به نفع ماست و خواسته‌های آنها در آن یعنی مسائل منطقه‌ای، موشکی، هسته‌ای و تحریم‌ها مشخص است.

 

دیپلماسی غیر دولتی با مشارکت بخش خصوصی

 

هادیان‌ به اهمیت نقش بخش خصوصی و دیپلماسی غیردولتی در پیشبرد منافع ملی نیز اشاره کرد و گفت: این بخش می‌تواند کارهایی را انجام دهد که دولت از انجام آن ناتوان است. وی به چند مثال عینی اشاره کرد و توضیح داد: در جریان برنامه‌های غیردولتی، تیم کُشتی آمریکا به ایران آمد، مبارزه کرد، پرچمش بالا رفت و سرودش نواخته شد. همچنین دانشمندان، ورزشکاران و فضانوردان آمریکایی نیز به ایران سفر کرده‌اند.

 

وی افزود: اتاق بازرگانی آمریکا با بیش از ۲ میلیون عضو با مسئول خاورمیانه این سازمان مذاکرات متعددی داشته‌ تا برنامه‌ای در ژنو با واسطه‌گری یک سازمان سوئیسی برای دیدار ۱۰ تا ۱۲ نفر از صاحبان شرکت‌ها و کارخانه‌های پتروشیمی و سایر حوزه‌ها از ایران و آمریکا برگزار شود. این طرح با آمدن ترامپ به هم خورد و ایران مانع نشد؛ بلکه اوضاع در آمریکا به‌هم ریخت. او بار دیگر پیش از روی کار آمدن ترامپ با جمهوری‌خواهانِ ترامپی، صحبت کرد که آن‌ها نیز برای شروع دوباره این برنامه‌ها اعلام آمادگی کردند اما متأسفانه در ایران با ادامه این کار موافقت نشد.

 

هادیان‌ با تأکید بر اینکه بخش خصوصی می‌تواند نقش بسیار مثبتی ایفا کند گفت: این افراد راحت‌تر می‌توانند وارد حوزه‌هایی شوند که برای کشور بسیار مفید است، زیرا برچسبی بهشان نخورده است. حداقل فایده این کار، ایجاد یک زیرساخت است تا وقتی اوضاع یک مقدار متفاوت شد، بخش خصوصی بتوانید سریع این کار را انجام دهید.

 

وی خطاب به بخش خصوصی گفت: شما می‌توانید خیلی مفید واقع شوید. الان، فردا نه؛ الان دیر است. با وجود آمادگی برای زندگی در شرایط تعلیق و احتمال جنگ، با طرف‌های خارجی مقابل خود ارتباط برقرار کنید، زیرساخت‌هایی بسازند و تأثیرگذاری کنند؛ بخش خصوصی نباید منفعل باشد و باید فعالانه عمل کند.